سوي وضع مطلوب را کنترل مي کند. روستاها به منزله مکان هايي خاص با شيوه زندگي و فعاليت هايي
متفاوت نسبت به شهرها نيازمند الگوي مديريتي مجزا و منطبق با شرايط اقتصادي، اجتماعي و بوم
شناختي حاکم بر روستا هستند. نگاهي به سير تاريخي مديريت اين نکته را آشکار مي سازد که
شکست دولت و بازار در عرصه مديريت در دو قرن اخير به علت ناکارآمدي دولت و بازار بوده است. اما در
دهه هاي اخير، از يک سو، مديران و برنامه ريزان روستايي بدين نتيجه رسيده اند که بدون مشارکت مردم …
مديريت مهم ترين عامل در حيات، رشد و بالندگي يا مرگ يک جامعه است و روند حرکت از وضع موجود به سوي وضع مطلوب را کنترل مي کند. روستاها به منزله مکان هايي خاص با شيوه زندگي و فعاليت هايي متفاوت نسبت به شهرها نيازمند الگوي مديريتي مجزا و منطبق با شرايط اقتصادي، اجتماعي و بوم شناختي حاکم بر روستا هستند. نگاهي به سير تاريخي مديريت اين نکته را آشکار مي سازد که شکست دولت و بازار در عرصه مديريت در دو قرن اخير به علت ناکارآمدي دولت و بازار بوده است. اما در دهه هاي اخير، از يک سو، مديران و برنامه ريزان روستايي بدين نتيجه رسيده اند که بدون مشارکت مردم محلي، در کنار دولت و بازار دستيابي به توسعه پايدار غيرممکن است، و از سوي ديگر، تغيير در شيوه مديريتي مستلزم نگاهي نو به نقش نهادهاي موثر در روستاست. در نتيجه، به دليل پويايي جامعه روستايي، هيچ نسخه از پيش تجويز شده اي بدون مشارکت مستقيم مردم، دولت و بازار در فرآيند سياست گذاري، برنامه ريزي و مديريت پاسخگوي کاستي ها نيست. فرآيند مديريت و برنامه ريزي روستايي نيازمند دستيابي به يک نقطه تعادل ميان قدرت هاي موثر در آن است که از آن با عنوان مديريت مشارکتي ياد مي شود. هدف اين تحقيق، از يک سو، يافتن شيوه مديريتي سازگار با شرايط روستاها و از سوي ديگر، برقراري تعامل منطقي بين نيروهاي بومي و غيربومي براي برنامه ريزي مناسب تر است. سوال تحقيق اين است که آيا مديريت مشارکتي مي تواند منجر به شکل گيري ترکيب مناسبي از بازيگران عرصه مديريت روستايي شود؟ روش تحقيق مطالعه کتابخانه اي و به شيوه توصيفي–تحليلي است.